مرد کوچک مامرد کوچک ما، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

کاکل زری

سکسکه.....

به نام خدای عزیز.. سلام دردونه من فدای سکسکه کردنت برم مامان الان که تو دلمی  داری سکسکه میکنی هی شکمه من تکون میخوره دیگه چیزی به اومدنت نمونده گل من دیروز رفتم دکتر و تشخیص این بود که ریسک طبیعی زایمان کنم برام ی نامه داد که برم پیش متخصص برای سزارین تاریخ زایمان زد 5 مرداد یعنی 10 روز زودتر حسابی من و بابایی غافلگیر کردی گلم 6 روز دیگه بیشتر نمونده به اومدنت تو بغل مامانی گلم  مراقب خودت باش تو این روزهای اخر حسابی کار دارم که باید تا قبل اومدنت انجام بدم . دوست دارم گل گندمم ...
30 تير 1393

اولین افتخار ....

به نام خدای عزیز سلام پسر گلی .... تو امروز اولین افتخار برای من و بابایی داشتی گلم من با زنداییم با هم بارداریم فقط چند هفته با هم فاصله داریم من از همون اول که پیش دکتر میرفتم بهم میگفت سر بچه پایین و لگنت خوبه زایمان عالی داری زیادم اضافه وزن نداشتم چاق نشدم فقط شما کوشولوی من اندازه ی توپ قلقلی اومدی جلو وقتی رفتم سونو وزنت زد 2500 که دکترم گفت حتما پیاده روی کن که 1ماه اخر خیلی وزن میگیره یعنی حسابی تپلی میشی فدات شم ماشاالله امروز زنداییم گفت بچه من هنوز ایستاده سرش بالاس و وزنشم 2 کیلوگرم  من خیلی خوشحال شدم که تو اینقدر با مامانی همکاری میکنی و همچیت خوبه همین جند روزم خوب بمون کوشولوی مننننن ...
24 تير 1393

مادر و فرزندی....

به نام خدای پاکی ها.. سلام گل پسرم عجب دنیایی این دنیای مادر و فرزندی وقتی تو درد داری مادرت میگه کاش من جای اون بودم وقتی مادرت درد داره تو میگی کاش من جای اون بودم  پسرم عمل مامان جونم به سلامتی تموم شد و هر روز بهتر از دیروز میشه حالش خدارو شکر حالا دیگه فکر و خیالم همش پیش توست یعنی تو دقیقا چند روز دیگه میایی؟ این همش ملکه ذهنم . چند روز دردایی میاد سراغم که بیشتر میترسم بعد بهت میگم نه گل پسرم هنوز وقتش نیس بزار مامان جون حالش خوب خوب بشه بعد . راستی تا یادم نرفته از بابایی ی تشکر حسابی بکنم که این مدت اذیت شد اخه من 1 هفته خونه مامان جونم به خاطر مامانم دستت درد نکنه مرد نمونه ی منننننننن. پسرم دوستت داریم من و بابایی لحظه شماری می...
24 تير 1393

نگرانی..

به نام خدای بزرگ... سلام فرشته ی من.. پسرم فردا داریم میریم بیمارستان تا مامان جون ( مامان من) عمل کیسه صفرا کنیم خیلی نگرانم و استرس دارم نفسم تو که پیش خدایی و فرشته ی نازنینی برامون دعا کن  خیلی دعا کن. مامان جون میگه تو نمیخواد بیای بیمارستان خوب نیس استرس میگیری ولی فکر میکنن من تو خونه اروم میشم چون من خواهر دیگه ای ندارم مامانم فقط من ی دونه دختر رو داره باید برم پیشش اصلا دل خودم طاقت نمیاره عزیزم من استرس دارم اما تو در کمال ارامش باش گلم با خودم گفتم فردا که میرم بیمارستان برای شما شکم بندم میبندم قران گوش کنی که از استرس من چیزی نفهمی مامانی هم اینکه برای مامان جون دعا کنی . خدایا خودت به خیر و خوبی خوشی تموم کن فردا رو امین ...
17 تير 1393

حال این روز های من....

به نام خدای زیبایی ها سلام فرشته ی من... حال این روز های مامان زیاد خوب نیست ما تو ماه نهم هستیم دلبندم  و مشکلات داره کم کم شروع میشه امروز خانم دکتر گفت مثل اینکه چشمت کردم بس که بهم میگفت بارداری خوبی داشتی  دست و پاهام ورم کرده و این اصلا خوب نیس چون شما هنوز 1ماه دیگه نمیای اگه روزای اخر بود اشکال نداشت اما از الان خیلی زود عزیزم  تخم مرغ برنج ماکارانی برام ممنوع شده و من با خودم فکر میکنم پس دیگه چی بخورم  کلا هر چیزی که نشاسته داره باید کلی پیاده روی کنم . گرسنگی دیگه طاقتم بریده همش در حال دلضعفم دیگه بس که رفتم در یخچال و دنبال ی چیزی برای خوردن خسته شدم  بابایی این روز ها همش در حال میوه خریدن بس که من و تو میخوریم  البته نوش جون...
14 تير 1393

خدایا شکرت....

به نام خدای خوبی ها..... سلام قند عسلم! امروز خیلی روز خوبی بود پسرم هزاران بار خدارو شکر کردیم من و پدرت بزار خاطره امروز برات تعریف کنم که نه من یادم بره و نه تو از شیرینی این خاطره محروم بشی. امروز صبح طبق روال هر ماه چکاب ماهانه داشتم پیش دکترم  صبح رفتم چکم کرد قربون اون قلب نازت بشم من که تند تند میزد دکتر خیلی ازت راضی بود مامان گفت خیلی خوب چرخیده و فیکس شده زایمان راحتی داری به امید خدا بعد برام ی سونو نوشت که سونوی اخرم بود رفتم نوبت گرفتم که عصر با بابایی بریم که اونم هم ببینتت هم صدای قلب گنجیشکی تو زو بشنوه عصر که شد با هم رفتیم پیش اقای دکتر الهی قربونت برم مامان تمام اجزای صورتت به ما نشون داد بعد ی دفعه دیدیم ی چیزی باز شد ...
9 تير 1393

دلتنگی رمضان....

به نام خدای بخشنده... سلام پسر نازم! ماه رمضون امسالم اومد با کوله باری از غم برای من اخه به خاطر فرشته ای که دارم نمیتونم روزه بگیرم  گل پسرمم که قربونش برم تند تند گرسنه میشه و هوس غذا میکنه قربونت برم من لحظه افطار و سحر خیلی خیلی دلگیر مامان جون تو که پیش خدایی هنوز برا من دعا کن که خدا از ثواب این ماه به مامانی هم بده دیگه انشاالله 33 روز دیگه تو بغلمی عزیزکم برای من و بابایی هم دعا کن اون بالا فرشته ی ناز نازی من به امید روزی که تو کنارمون سحر و افطار کنی دلبندم
8 تير 1393

همسرانه .........

  به نام خدای مهربون سلام ناز دونه! میخوام  از دلتنگی و حرفایی که تو دلمه بگم مامانی چون من بعد از بابایی هیچ کس محرم ندارم که بخوام باهاش حرف بزنم و دردل کنم  همیشه از خدا میخوام که اگه ی روزی ی فرشته دیگه بهم داد اونم پسر باشه تا تو هیچ وقت احساس تنهایی نکنی مثل من که هیچ خواهری ندارم اما خب خدا روشکر  2 تا داداش گل دارم که خیلی دوستشون دارم اما خب مامانی هیچی هم جنس ادم نمیشه که .... خب از موضوع خیلی دور نشیم میخوام برای بابایی بنویسم  حرفایی که تا حالا بهش گفتم اما  همیشه فکر میکنه مسخره میکنم و الکی میگم اون واقعا بهترین شوهر دنیاس بهتر بگم بهترین مرد دنیا که همهچیش عالیه درجه یک من میدونم که بهترین بابای دنیا هم میشه برای تو .میدونی...
5 تير 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کاکل زری می باشد